ایستگاه متروی تئاتر شهر با اون حجم از شلوغی که معرف همه مترو سوارا هست. مخصوصا تو روزهای آخر اسفند.
درهای قطار باز شد و چند نفری بزور پیاده شدن، و بعد سیل جمعیت بود که جمعیت پرس شده ی داخل قطار رو پرس تر کرد. درب های قطار بزور بسته شد و قطار شروع به حرکت کرد و آروم آروم صدای همهمه و اعتراضات ( به اینکه چرا قطار اینقدر شلوغه یا اینکه وقتی جا نیست چرا بزور سوار میشین) داشت فروکش میکرد که نا گهان صدای یه دختر خانم بلند شد که:
این دست کیه؟ دستت اینجا چی کار میکنه؟ دستتو بیار بالا
و یه آقایی در جواب که:
دست من همینجا بود و شما اومدی کنار دست من وایستادی
و دوست پسر اون خانم محترم که:
ولش کن چیزی نگو
و صدای خنده ی ناخداگاه حضار که با اون احساس نارضایتی حالشون به احسن حال تبدیل شد
- ۰۳/۰۶/۱۰