از هر دری

  • ۰
  • ۰

دستا بالا

ایستگاه متروی تئاتر شهر با اون حجم از شلوغی که معرف همه مترو سوارا هست. مخصوصا تو روزهای آخر اسفند. 

درهای قطار باز شد و چند نفری بزور پیاده شدن، و بعد سیل جمعیت بود که جمعیت پرس شده ی داخل قطار رو پرس تر کرد. درب های قطار بزور بسته شد و قطار شروع به حرکت کرد و آروم آروم صدای همهمه و اعتراضات ( به اینکه چرا قطار اینقدر شلوغه یا اینکه وقتی جا نیست چرا بزور سوار میشین) داشت فروکش میکرد که نا گهان صدای یه دختر خانم بلند شد که:

این دست کیه؟ دستت اینجا چی کار میکنه؟ دستتو بیار بالا

و یه آقایی در جواب که:

دست من همینجا بود و شما اومدی کنار دست من وایستادی

و دوست پسر اون خانم محترم که:

ولش کن چیزی نگو

و صدای خنده ی ناخداگاه حضار که با اون احساس نارضایتی حالشون به احسن حال تبدیل شد 

  • ۰۳/۰۶/۱۰
  • حمید رضا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی