میخوام یه خاطره ی دو قسمتی تعریف کنم، قسمت اول مربوط میشه به حدود ۲۰ سال پیش. توی میدان هفت تیر در حال قدم زدن بودم که دیدم یه خانمی که از روبرو داره میاد، چند تا از دکمه های بالای مانتوش بازه و عضوی از بدنش بیرونه. توی اون فاصله تا بهش برسم نتونستم تشخیص بدم که خودش باز گذاشته یا ناخواسته بوده، که اگه ناخواسته بوده بهش خبر بدم که لباسش رو درست کنه و آبروش نره. حتی اگه تشخیص میدادم خودش هم خبر نداره، باز هم تو نحوه اطلاع دادن بهش مشکل داشتم. در نهایت بدون هیچ عکس العملی از کنارش رد شدم. با توجه به اینکه بیست سال پیش مدل لباس پوشیدن ها مثل الان نبود، من یه عذاب وجدانی داشتم که شاید میشد آبروی اون شخص رو حفظ کنم و هر وقت اون خاطره یادم میفتاد عذاب وجدانم تازه میشد. تا حدود یک هفته پیش که دوباره یه مورد تقریبا مشابه دیدم. اینبار یه خانم زیپ شلوارش باز بود. هر چی با خودم دو دو تا چهار تا کردم، به این نتیجه رسیدم که یک نفر، هر قدر بخواد باز لباس بپوشه، دیگه زیپش رو باز نمیزاره، اونم به اون تابلویی. همین که بهش رسیدم بهش گفتم زیپت بازه. اون خانم خیلی بی توجه به حرفم، از کنارم رد شد. شاید فکر کرد دارم اذیتش میکنم. ولی بعد از اینکه چند متر دور شد، متوجه شد درست میگم و اقدامات لازم رو انجام داد.
واقعا کار درست در این مواقع چیه؟ اگه باید اطلاع داد، نحوه صحیح اطلاح رسانی چطوریه؟